سه‌شنبه ۰۹ مرداد ۱۴۰۳ - ۰۵:۴۹

نقد سریال| اضطراب عاشقانه «در انتهای شب» به چشم می‌آید

«در انتهای شب» نشان داد که می توان از مدیوم سینما و سریال سازی برای طرح سوژه  های خوب اجتماعی بهره برد و مخاطب را به سمت خود جلب کرد. اگرچه یادمان باشد که کارگردان، جامعه شناس نیست که نسخه ای برای حل مشکلات اجتماعی دهد. او کارگردان است. او هنرمند است.  

نقد سریال| اضطراب عاشقانه «در انتهای شب» به چشم می‌آید

منوچهر دین پرست در یادداشتی در نقد سریال در انتهای شب در ضمیمه ادب و هنر امروز روزنامه اطلاعات نوشت: «آیدا پناهنده» با انتشار فیلم انتهای شب نشان داد که می تواند تبدیل به کارگردان صاحب سبکی در ملودرام اجتماعی شود. او با ساخت سه فیلم با محوریت زنان و اکنون با تولید فیلم «در انتهای شب» که توانست مخاطبان جدی را به خود جلب کند، نشان داد که توانسته به مرحله ای برسد که فیلم هایی تولید کند که زنان و مسائل اجتماعی و فرهنگی آنها چطور می تواند در کالبد سینما نشان داده شود.

 پناهنده پیش از این سه فیلم «ناهید» و «اسرافیلم» و «تی تی» را ساخته بود. او با ساخت این سه فیلم هم به کارگردان زنانه ای شهرت یافت که اکنون با انتهای شب به اوج خود رسید. حالا با نگاه چنین کارگردانی، ما با موضوعی رو به روییم که پیش از این برای ما نه عجیب و غریب بود و نه با آن نا آشنا بودیم. مسأله جدایی، موضوع جدی سال های سینمای ما بوده و بسیاری از کارگردانان، این موقعیت خانوادگی را دستمایه سوژه های خود کردند.

 پناهنده با ساخت سریال در انتهای شب نشان داد که چگونه خانواده ای می تواند به واسطه مشکلات اقتصادی و فرهنگی چگونه فرو پاشیده شود. او نشان داد که دختری به نام «ماهی» که عاشق استاد نقاش خود شده و اکنون بیش از ده سال با او زندگی کرده و صاحب فرزندی است و آمال و آرزوهایی دارد؛ به خاطر تغییر موقعیت مکانی و رسیدن به دنیای بهتر و امن تر در این آشفته بازار روزمرگی ها و رقابت های پوچ و بی ارزش، خانواده ای را که با هزار ملال ساخته، چگونه فرو می ریزد. 

کارگردان در فیلم خود نشان داده که چگونه طلاق می تواند زخم عشق های قدیمی را باز کند و چگونه انسان دوباره گذشته خود را به زندگی امروز خود تبدیل می کند. کارگردان نشان داده که کشمکش های جدایی، اگرچه بر فرزند تاثیر جدی دارد، اما حال و هوای زنان را چنان به طوفانی تبدیل می کند که آرامش آن را شاید نفس مردی بتواند ایجاد کند. 

او نشان داد که حتی یک مرد هنرمند که در عوالم جذاب و خیال خود سیر می کند، می تواند در میانه نفس دو زن قرار گیرد و با دستاویز شدن به چیزی به نام عشق و عاشق، برای خود آرامشی جور کند. از این نکات که بگذریم، کارگردان با اتکا به جذابیت های بصری و ایجاد لوکیشنی که کمتر مورد توجه قرار می دهد،نشان می دهد که شهر تهران که نه ابتدا دارد و نه انتها، چگونه زندگی انسان ها را در خود بلعیده است. اما پناهنده با زیرکی به جای آن که تهران را هولناک نشان دهد، با تصویری نسبتاً ساده و بی چالش، می خواهد تهرانی بسازد که همه، چه بخواهند و چه نخواهند، باید در آن رؤیاهای خود را بسازند. رؤیاهایی که می  تواند فروپاشیده شود و از نو ساخته شود.

کارگردان با استفاده از «پارسا پیروزفر» که یکی از سوپر استارهای سینما و تلویزیون است، این وضعیت رؤیا سازی را به کام مخاطب سهل کرده است. او با همراهی «هدی زین العابدین»، این دوگانه را تا حدودی فراهم کرده است. از کنار بازیگران جدی این سریال که بگذریم، نمی توان از بازی درخشان و خاطره ساز «داوود نژاد» کارگردان مهم سینمای ایران یاد نکنیم. او کارگردان توانمندی است که روزی که هنوز پناهنده نوجوانی در عالم خود بود،  برای ما فیلم  های خاطره انگیزی ساخته است.

 او با حضور در این فیلم، به غنای محتوای فیلم افزود و ملودرامی را به مخاطب داد که همه اضلاعش باید با دقت چیده می شد. 

در انتهای شب، نکته دیگری که داشت، این است که می تواند مورد توجه قرار گیرد. این که کارگردان اصلاً تلاشی نداشته که مانند گذشته، مشکلات زناشویی زوج جوان را به نصیحت های نخ نما شده و یا کهنسالانی که از زندگی خود چیز جدی ندیده اند بسپارد. او با حذف عامدانه این وضعیت، نشان داد که می توان مشکلات را به خود آنها سپرد. اما نکته اینجاست که کارگردان، بیشتر به خلق فضای شاعرانه در موقعیت واقعی اهتمام کرده و با گفتن جملات قصار و زیبا، مخاطب را مفتون خود می کند. نکته جالب همین جاست که این وضعیت فقط برای جذابیت فیلم خوب است و نمی تواند در موقعیت واقعی چندان کاربرد داشته باشد.

از این نکات طرح شده که بگذریم، دو نکته را در انتها اشاره کنم. یکی آن که فیلم از خطی بودن خود خود خارج شده و سعی کرده با ایجاد لحظه  های منحصر به فرد، در خود دیالکتیکی ایجاد کند که توقفی در آن مشاهده نشود. اگرچه اتفاقاتی مانند حضور بهنام در خیابان ها برای حذف زوائد شهری و یا دستگیری او توسط نهادهای امنیتی، دو اتفاق بی اهمیت بود که اگر رخ هم نمی داد، هیچ خللی در فیلم ایجاد نمی کرد.

 نکته دیگر این که فیلم کشمکش های طولانی میان ماهی و بهنام داشت و اگر رفتارهای پر اضطراب و زورگویانه ماهی نبود که تمام تلاشش را می کرد تا موقعیتی جدید خلق کند و از مشکلات رها شود، فیلم بیش از اندازه ملال آور می شد. 

«در انتهای شب» نشان داد که می توان از مدیوم سینما و سریال سازی برای طرح سوژه  های خوب اجتماعی بهره برد و مخاطب را به سمت خود جلب کرد. اگرچه یادمان باشد که کارگردان، جامعه شناس نیست که نسخه ای برای حل مشکلات اجتماعی دهد. او کارگردان است. او هنرمند است.  

گزارش خطا
ارسال نظر
captcha
آخرین مطالب